تأکید عمده بر کودکانی است که در مدرسه مشکلات رفتاری و یا عاطفی دارند. ممکن است آن دسته از کودکانی که رفتاری مشکل آفرین دارند، از گروه همکلاسان خود کنار گذاشته شوند و در نتیجه، در ایجاد ارتباط نزدیک با دیگران نیز دچار مشکل شوند که این مسئله مشکل را پیچیده تر می کند. ایجاد مجمع دوستان فرصتی برای شکستن این چرخه است و به کودک موردنظر این فرصت را میدهد که با شیوه‌های بهتری رفتار کند. قدرت گروه همکلاسان مورد قبول است و هدف از به حرکت درآوردن این نیرو، تشویق کودک به رفتاری است که از مقبولیت بیشتری نزد بزرگسالان و نیز اعضای گروه همکلاسان برخوردار باشد و بدین بوسیله راه ایجاد ارتباط واقعی با همکلاسان باز می شود. اصولا این انجمن از اعضای کلاس کودک موردنظر و یکی از مسئولین مهم مدرسه تشکیل شده است. این گروه به صورت هفتگی و با اهداف ذیل تشکیل جلسه می دهد:  ایجاد شبکه ای حمایتی برای کودکان؛ و کاهش رفتار چالش آمیز کودکان؛ بالا بردن و تقویت توان کودکان در برخورد با مسائلی که در موقعیت های روزمره به وجود می آید؛ و کمک به کودکان برای درک واضح تر رفتار خودشان؛ و کمک به کودکان در دوستی با دیگران.
 
تایلور Taylor (1996) این روش را قویة توصیه می کند؛ چرا که کمک به این کودکان در دوست شدن با دیگران از لحاظ تئوری کاری آسان ولی دستیابی به آن برای بزرگسالان بسیار مشکل است. اما نقش گروه همکلاسان در این امر بسیار مهم و مشهود است. این خانم محقق اظهار می دارد که نه تنها کودک موردنظر بلکه کلیه شرکت کنندگان بنا به دلایل زیر از بودن در انجمن دوستان استفاده می برند؛ کودکان احساس همدلی نسبت به کودک دیگری پیدا می کنند که گرفتار مشکلی شده است و کم کم به دلیل این امر پی می برند که چرا افراد به گونه ای رفتار می کنند که برخورد با آنها همیشه راحت نیست؛ دایره لغات آنها جهت ابراز احساسات گسترده تر می شود؛ متوجه اهمیت گوش دادن دقیق به حرف های یکدیگر، و متوجه اهمیت ارزش قائل شدن برای تشریک مساعیها و نقطه نظرات مختلف می شوند. روند حضور در انجمن به کودکان مجال آن را می دهد که در مورد یک مسئله فکر کنند. از طریق هم فکری رودررو در یک گروه بی خطر به بررسی دقیق آن بپردازند و بتوانند برخی مشکلات را برطرف کنند. در نتیجه مهارت های درون فردی آنها تا حد زیادی بهبود می یابد چرا که می بینند قادر به ایجاد تغییرات هستند، روندهای تغییر را تجربه می کنند و نتایج احتمالی را مشاهده می کنند.
 
معلم‌هایی که در این مجامع نقش فعال دارند اغلب از فواید آن صحبت می کنند. گروه همکلاسان در این مجامع رویکردی محبت آمیز و عقلانی نسبت به کودک دیگری از خود نشان می دهند در صورتی که که در موقعیت عادی ممکن است این کودک طرد شود و به هیچ وجه به حساب نیاید.
 
روش میانجی گری و تعارض: هر چند میانجیگری هم کلاسی در مقایسه با اغلب برنامه‌های دوستی با افرادی که گرفتار مشکل شده اند، جنبه ساختاری دارد ولی مانند آنها می توان آن را در موقعیت‌های متفاوت در مدرسه به کار بست . از گزارش های استیسی چنین برمی آید که این روش منجر به کاهش عمده وقوع رفتارهای پرخاشگرانه می گردد. دانش آموزان ۹ ساله به بالا می توانند مهارت های ویژه آن را فراگیرند. روش میانجیگری هم کلاسی از موضوع «مقصر نکردن» نشأت گرفته است. او عقیده دارد یکی از مؤثرترین روش های حل تعارض، آن است که نتیجه «برنده - برنده» را به وجود آورد.
 
یکی از مشکلات عمده راه حل‌های موجود در تعارض آن است که یکی می برد و دیگری میبازد. مشکلات رایج فردی و گروهی همچون قلدری، اسم گذاشتن های نژادپرستانه روی دیگران، دعوا کردن، امکان دارد در صورت حل نشدن بسیار تشدید شوند. از سوی دیگر مجازات خطاکاران نیز ممکن است باعث ایجاد احساس تنفر شود و امکان دارد رفتار مذکور حتی نهادینه شود. برخلاف این موارد، میانجیگری هم کلاسی راه حلی غیر تنبیهی ارائه می دهد.
 
میانجیگری هم کلاسی چطور عمل می کند؟ حالت مطلوب آن است که در میانجیگر همکلاسی آموزش دیده به صورت تیمی کار کنند تا بین افرادی که اختلاف نظر دارند مشکل گشایی را رواج دهند. میانجی گران با طرفین دعوا دیدار می کنند، هرطرف دعوا جریان را تعریف می کند و احساس خود را در خصوص ماجرا بیان می دارد و میانجی گران به دقت گوش می دهند و هیچگونه قضاوتی نمی کنند. از هر یک از طرفین سؤال می شود که دوست دارند بعدها چه اتفاقی روی دهد. در آخر همگی سعی می کنند دریابند چه کار می توانند بکنند که هر یک از طرفین دعوا احساس مثبت «برنده - برنده» کنند و حس کنند نتیجه برای هر دو طرف منصفانه است. روند میانجی گری را بهتر است همان جایی انجام داد که اختلاف روی داده است که اغلب محوطه مدرسه است.
 
دانش آموزان یک دوره آموزشی بسیار سازمان یافته می بینند که آنها را به مهارت‌های خاصی مجهز ساخته اند، این مهارت جهت میانجی گری در اختلافات لازم است. از جمله گوش دادن فعال، ابراز احساسات، مشخص کردن منظور با به کارگیری اصطلاحات واضح و غیر مبهم، حساسیت مناسب در ارتباط غیرکلاسی و روش های مختلف پرسیدن سؤال. یکی از جنبه‌های مهم آموزش نحوه پاسخگویی است، همچون «من الآن خیلی عصبانی هستم.» و یا «تو با گفتن حرفهایت احساسات من را جریحه دار کردی.» به مراتب از چنین جملاتی بهتر است که: «همه میدانند او قلدر است.» و یا «وقتی کسی به تو توهین می کند چه انتظاری داری؟» از نقش گزاری جهت تمرین مهارت های تازه فرا گرفته شده خیلی استفاده می شود. مهارت هایی همچون دخالت دعوایی که در محوطه مدرسه رخ می دهد و از کنترل خارج می شود و یا میانجی‌گری میان کودکی که قلدری می کند و کودکی که قربانی این قلدری شده است.
 
منبع: مشاوره و حمایت از کودکان در برابر ناملایمات، سونیا شارپ و هلن کاوی، ترجمه: دکتر سوسن آقاجانبگلو، صص89-87،  نشر ورجاوند، تهران، چاپ دهم، 1391